به درگاهی پناه آوردهام كز در نمیراند
كه هركس را كه درماندهست سوی خویش میخواند
امید اولی كه هر زمان او را رها كردم،
امید آخرم شد نام او را تا صدا كردم
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش
جهان تاریكی محض است، میترسم، كنارم باش
اگر گم كردهام در این همه بیراهه راهم را
تویی كه میبری سوی سپیدیها نگاهم را
صدایم میكنی وقتی صدایم غیرِ آهی نیست
خطابخشی، به اشك و توبه میبخشی گناهم را
:: موضوعات مرتبط:
خدا ,
,
:: برچسبها:
شعر ,
خداوندا ,
جهان ,
تاریکی محض ,
,