حضرت علی (ع) میفرماید:
صدقه پنهانی ،کفاره گناهان است و صدقه آشکار ،از مرگ بد جلوگیری میکند.
در روایت دیگری آمده است:
هفت کس هستند که خداوند آنها را در سایه لطف خود قرار میدهد در روزیکه سایه ای جز سایه او نیست :(یکی از آنها) کسی است که صدقه پنهانی میدهد بطوریکه دست راست او از صدقه ای که دست چپ او داده،آگاه نمیگردد.
در روایتے ڪه ذیل این آیه نقل شده میخوانیم:
شیطان همواره میگوید انفاق نڪنید ڪه خودتان فقیر خواهیدشد؛ ولے خدا بشما وعدۀ آمرزش وخود و افزونے میدهد.یعنے اگر در راه خدا انفاق ڪنید هم شما را مے آمرزد و هم به فضل خدا ،جاے آن مال را پر میڪند.
در تفسیر این آیه روایات فراوانے نقل شده ڪه از آنها استفاده میشود ڪه نام این شخص ،"عُزَیر " یا "اِرمیا " _ از پیامبران بنے اسراییل _ بوده است .بخت النصر بر مردم بیت المقدس پیروز گشت و همه چیز را تخریب ڪرد.و ساڪنانش را از دم تیغ گذراند.راز تسلط بخت النصر بر آنها را ترڪ امر به معروف و نهے از منڪر نگاشته اند.ارمیا چون این ویرانے و قتل عام را مشاهده ڪرد از شهر خارج شد و گفت:« چگونه خداوند آنها را زنده خواهد ڪرد؟»حق تعالے او را صد سال میراند و سپس زنده ڪرد .برخے نوشته اند ڪه نخست چشمان او زنده شد و به اعضاے خود مینگریست ڪه چگونه استخوانها ڪنار هم مے آیند به هم میپیوندد و گوشت آنها را میپوشاند .وے همچنین مشاهده ڪرد ڪه چگونه رگها و مفصلها به هم متصل میشوند.
امیرالمومنین علے (ع) میفرماید:« هنگامیڪه عزیر ازخانواده خود خارج شد ،پنجاه سال داشت و زن او باردار بود،حق تعالے او را صد سال میراند وسپس زنده ڪرد .وقتے به خانه خود بازگشت ،پسرے صد ساله داشت درحالیڪه خود عزیر همچنان پنجاه ساله بود .پس پسر او بزرگتر از خود او بود.» او به غذا و نوشیدنے خود ڪه انگور و انجیر و آب میوه بود نگاه ڪرد و دید ڪه هیچیڪ فاسد نشده و پس از صد سال تازه مانده است.خدا بدین وسیله خواست گوشه اے از قدرت نامحدود خویش را به او بنماید .این پیامبر الهے سپس با چشمان خویش ڪیفیت زنده شدن و مراحل اسڪلت بندے مرڪب خویش را نیز مینگریست.وقتے این حقیقت را با چشمان خویش مشاهده ڪرد ،گفت :« اعلم ان الله علے ڪل شے قدیر»
روشن است ڪه همه پیامبران از آن جهت ڪه از طرف خداوند فرستاده شدند بر حق اند و ایمان به آنها ضروریست چنانڪه خداوند در آیه 285سوره بره از زبان مومنان میفرماید:« مادرمیان هیچیڪ از پیامبران خدا فرقے نمیگذاریم»
اما از جهاتی،بعضے از پیامبران بر دیگران فضیلت دارند این دونوع است:
1- از جهت بعضے از خصوصیاتے ڪه ویژه برخے پیامبران بوده مانند اینڪه خدا با حضرت موسے بطور مخصوصے سخن گفت یا به حضرت سلیمان پادشاهے داد و ... ڪه درمورد دیگر پیامبران چنین نبود.
2- از جهت درجات معنوے و نزدیڪے بخدا . بے شڪ در این مورد پیامبر اسلام برترین پیامبران خداست .اگر چه ایشان از نظر برترے نوع یڪم نیز بر بعضے برترے دارند.بعنوان مثال ڪتاب ایشان (قرآن ) ڪه ڪاملترین ڪتاب فرستاده شده از طرف خداست و به هیچ پیامبرے چنین ڪتابے داده نشده یا جانشینان ایشان(12 امام) ڪه هیچ پیامبرے چنین جانشینانے نداشته.
❣ نڪاتے درمورد آیه 255 سوره بقره
نقطه ے اوج قرآن
از امام صادق (ع) روایت شده :« ابوذر به رسول خدا عرض ڪرد : یا رسول الله مهمترین و پرفضیلتترین آیه اے ڪه برشما نازل شده ڪدام است؟ حضرت فرمود آیت الڪرسے .»
در روایتے از امام صادق(ع) میخوانیم : « براے هرچیزے نقطه اوج و ارتفاعیست و نقطه اوج قرآن،آیت الڪرسے است.»
امام علے (ع) در فضیلت این ایه فرموده:« باور نمیڪنم ڪسے اسلام را فهمیده یا در اسلام متولد شده باشد و شب را به صبح برساند و آیت الڪرسے را نخواند اگر بدانید ڪه در این آیه چیست در هیچ حالے آنرا ترڪ نخواهید ڪرد.پیامبر بمن فرمود: آیت الڪرسے را از گنجینه اے ڪه زیر عرش است به من دادند و چنین چیزے به هیچ پیغمبرے قبل از من داده نشده است.سپس امام علے (ع) میفرماید:از آن زمان ڪه این مطلب را از پیامبر شنیدم هیچ شبے را به سر نبردم مگر اینڪه آیت الڪرسے را قرائت ڪردم.»
قرائت آیت الڪرسے در اوقاتے ڪه ذڪر میشود فضیلت زیادے دارد.
پس از نمازهاے یومیه
هنگام خارج شدن از خانه
سوار شدن به وسیله نقلیه
هنگام مسافرت
هنگام خوابیدن
زیارت اهل قبور
و هر صبح و شام
شایان ذڪر است ڪه بنابر نقل مشهور ،آیت الڪرسے همین یڪ آیه یعنے تا " و هوالعلے العظیم" است و نه تا " هم فیها خالدون" .البته قرائت دو آیه ے بعدے نیز فضیلت دارد.
❣نڪاتے درمورد آیه 256 سوره بقره
اجبارے در دین نیست
اصولا اسلام و هر مذهب حقے ،از دو جهت نمیتواند جنبه تحمیلے داشته باشد.
1- بعد از دلایل روشن و معجزات آشڪار، نیازے به تحمیل نیست . ڪسانے بزور متوسل میشوند ڪه بدون منطق متین باشند و نه اسلام ڪه داراے منطق روشن و نیرومند است .
2- دین از یڪ سلسله اعتقادات قلبے ریشه میگیرد و امڪان ندارد تحمیلے باشد.اجبار میتواند جسم انسان را تسلیم ڪند ولے اعتقادات او را هرگز.البته این بدان معنے نیست ڪه اسلام هرگز به اجبار دست نزده و نمیزند بلڪه در سه مورد به زور و قدرت نظامے توسل جسته است.
1-محو آثار شرڪ پرستی.از نظر اسلام بت پرستے یڪ دین نیست بلڪه یڪ بیمارے و خرافه است و هرگز نباید اجازه داد جمعے در یڪ مسیر صددرصد غلط پیش بروند و به سقوط ڪشیده شوند.
2-در برابر ڪسانے ڪه نقشه ناامیدے و حمله به مسلمانان را میڪشیدند،دستور به جهاد دفاعے داده شده. وشاید بتوان گفت ڪه بیشترین جنگهاے اسلامے در زمان پیامبر از همین قبیل است.
3-براے ڪسب آزادے در تبلیغ .هر آئینے ڪه حق باشد میتواند بطور آزاد خود را معرفے ڪند و اگر ڪسانے مانع ازاین ڪار شوند دین میتواند بزور این حق را بدست آورد.
از امام صادق در ذیل این آیه نقل شده است: محافظت نماز یعنی روی آوردن انسان به نماز و مراقب وقت آن بودن؛بگونه ای که هیچ چیزی او را از نماز باز ندارد و هیچ چیزی او را مشغول نکند.
در روایتی از امام علی در ضمن وصایای ایشان به محمدبن ابی بکر میخوانیم: نماز را در وقت معین بجای آر ... و به سبب اشتغال ،نماز را به تاخیر نینداز ،و باید همه کارهای تو تابع نمازت باشد.
❣نکاتی درمورد آیه 239 سوره بقره
امام کاظم در پاسخ به این سوال که اگر شخصی گرفتار حیوان درنده ای شود و وقت نماز فرارسد و از ترس آن درنده نتواند حرکت کند،چگونه نماز بخواند؟فرمود: باهمان وضعی که دارد،باید نماز را بخواند ؛هرچند پشت به قبله باشد .رکوع و سجود را با اشاره،درحالیکه ایستاده است ،انجام دهد.
❣نکاتی درمورد آیه 245 سوره بقره
پیامبر اکرم فرمود: هرکس صدقه ای بدهد،دو برابر آنرا در بهشت خواهد داشت.
در روایتی آمده است که امیرالمومنین شنید کسی به قنبر _ خدمتکار با وفایش _ دشنام داد و قنبر خواست مقابله ی به مثل کند.امام او را صدا زد و فرمود:
آرام باش و کسی را که به تو دشنام داد،رسوا شده رها کن که در اینصورت ،خدای رحمان را راضی کرده ای و شیطان را خشمگین و دشمنت را مجازات کرده ای.قسم به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید ،انسان با ایمان با هیچ چیزی همانند حلم و بردباری،خدای خود را خشنود نمیکند و شیطان را با هیچ چیزی مانند سکوت خشمگین نمیسازد و آدم احمق را بخاطر کار زشتش با هیچ چیزی مثل سکوت در برابر (بی ادبی های ) او مجازات نمیکنند.
در این آیه و آیات همراه به پاره اے از احکام طلاق اشاره شده است.یکے از این احکام عدۀ پس از طلاق است؛اینکه زنان مطلقه باید بمدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن و پاک شدن انتظار بکشند و پس از آن اجازه دارند با مرد دیگرے ازدواج کنند.دانشمندان اسلامے درباره این حکم ،دو فلسفه مهم ذکر کرده اند:
1-حفظ نسل .اگرچه یک بار دیدن عادت ماهانه معمولا دلیل بر باردارنبودن زن است،گاه دیده شده که زن در عین باردارے ،عادت ماهانه را در آغاز حمل میبیند.از این رو براے رعایت کامل این موضوع دستور داده شده که زن سه بار عادت ماهانه ببیند و پاک شود تا باردار نبودن او از شوهر سابق بطور قطع روشن گردد و بتواند ازدواج مجدد کند.
2-راهے براے صلح و بازگشت.خیلے از جدایے ها براثر یک نزاع کوچک است که آتش کینه و دشمنے را در دل افراد روشن میکند و باعث طلاق میگردد؛اما بسیارمیشود که پس از اندکے زن و مرد بخود آمده ،پشیمان میشوند و آرزو میکنند دوباره در کنار هم به زندگے زناشویے ادامه دهند.بهمین جهت اسلام دستورداده که زنان باید مدتے عدّه نگه دارند ؛شاید ابرهاے تیره نزاع و دشمنے از آسمان زندگے پراکنده گردد.
در روایتے از امام باقر میخوانیم:« زن مطلقه در دوران عده اش میتواند آرایش کرده،سرمه در چشم کشد و موهاے خود را رنگین و خود را معطر کند و هرلباسے که مورد علاقه اوست ،بپوشد ... شاید از همین راه ،بار دیگر قلب مرد (یعنے همسرسابقش) را تسخیر کند و مرد رجوع کند.
نکاتے درمورد آیه 233 سوره بقره
تاثیر شیر مادر در شد جسمے و روحے کودک
از حضرت علے نقل شده است:
« صفل شیرخوار ،باهیچ شیرے با برکت تر از شیر مادرش شیر داده نمیشود.»
«براے شیر دادن فرزندتان ،شخص خوبے را انتخاب کنید؛ همانطور که براے ازدواج ،شخص مناسبے را برمیگزینید؛زیرا شیردادن ،در سرشت و خوے آدمے تاثیر میگذارد.»
از پیامبر اکرم روایت شده:
«وقتے که زن طفلش را شیرمیدهد،هر بار مکیدن شیرخوار،برابر آزاد کردن بنده اے از فرزندان اسماعیل (ع) براے او پاداش دارد.پس هنگامیکه از شیر دادنش فارغ شود،فرشته اے بر پهلوے مادر میزند و میگوید: عملت را از سرگیر؛چرا که آمرزیده شدی.»
بعضی ممکن است خیال کنند که نماز شب، صدقه، روزه و ... ثواب دارد، ولی راهپیمایی و شرکت در انتخابات ثواب ندارد.
قرآن میفرماید: «لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ» (توبه/120)
هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها نمیرسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران میشود برنمیدارند، و ضربهای از دشمن نمیخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته میشود.
این شرکت در انتخابات، راهپیمایی بیست و دوم بهمن و روز قدس و هر حرکتی که دشمن عصبانی شود و موجب خشم و غیظ ابرقدرتها و اسراییل گردد، در قرآن به عنوان عمل صالح شمرده شده است.
بر اساس این دو آیه و روایات امامان معصوم (ع) که ذیل آن آمده است ،سوگند در دو مورد ارزش حقوقی ندارد و معتبر نیست:
1-انسان قسم بخورد که کار واجب یا مستحبی را ترک کند یا کار حرامی را انجام دهد.در این صورت ،سوگند او بی ارزش است و عمل نکردن به آن قسم اشکال ندارد.
از امام صادق نقل شده:هنگامیکه از تو خواسته شد بین دونفر راآشتی دهی ،نگو من قسم خورده ام که این کار را نکنم.
2-قسمهایی که بدون توجه و نیت قلبی و از روی عصبانیت از چیزی یا اکراه و اجبار دیگران انجام میشود و شخص بمفهوم حقیقی قسم توجهی ندارد.
از امام صادق روایت است:سوگند لغو این است که کسی بگوید «نه بخدا» و «بله بخدا» ،بدون اینکه بخواهد عهدی ببندد.
اگر قسم در غیر این دو مورد بود وشخص حقیقتا قسم خورد،واجب است که بر سوگند خود بماند و اگر قسم را بشکند ،علاوه بر مجازات اخروی،کفاره نیز بر او واجب میگردد.
در روایتی از امام صادق درباره قسم دروغ آمده است:کسیکه قسم بخورد و بداند که دروغ میگوید ،در حقیقت باخدا جنگیده است.طبق آیه89سوره مائده ،کفاره شکستن سوگند،غذا دادن به ده مسکین یا لباس پوشاندن بر ده نفر نیازمند یا آزاد کردن یک برده است(اکنون که برده وجود ندارد ،باید یکی از دو کار اول را انجام داد)
« خباب بن اَرَت »_ که از مجاهدان راستین صدر اسلام بود _ خدمت پیامبر از آزار مشرکان شکایت کرد.
حضرت فرمود:؟« امتهایی که پیش از شما بودند ،با انواع بلا ها شکنجه میشدند ،تا آنجا که ارّه بر سر بعضی از آنها میگذاردند و آنها را به دو پاره تقسیم میکردند... ولی این امر هرگز آنها را زا دینشان منصرف نمیکرد.»
در روایتی از معصومین آمده است که بلاو سختی مانند نعمتی است که خدا به بندۀ مومنش میدهد ؛ زیرا هر چه سختی و گرفتاری مومن بیشتر باشد،توکل و تضرع او به خدا بیشتر میگردد و او به خدا نزدیک میشود.
در روایتی از پیامبر میخوانیم: « بلا و سختی فراوان ،اجر و پاداش فراوان بدنبال خواهد داشت.پس وقتی که خداوند بنده ای را دوست داشته باشد،او را به مشکلات فراوانی مبتلا میکند.پس اگر کسی از خدا راضی باشد ،خدا نیز از او راضی خواهد بود و اگر کسی از خدا خشمین گردد ،خدا نیز از او خشمگین میگردد.»
در روایتی دیگر از آن حضرت میخوانیم:
« آگاه باشید!همانا گناهان چون مرکبهای بدرفتارند که سواران خود (گناهکاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ می اندازند.آگاه باشید!همانا تقوی همچون مرکبهای فرمان برداری است که سواران خود را عنان بر دست ،وارد بهشت جاویدان میکنند.»
از روایات چنین استفاده میشود که در آغاز نزول حکم روزه ،مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه غذا بخورند؛ چنانکه اگر کسی در شب بخواب میرفت و سپس بیدار میشد،خوردن و آشامیدن بر او حرام بود.همچنین آن زمان،آمیزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقا تحریم شده بود.شاید این حکم،آزمایشی برای مسلمانان و وسیله ای برای آماده کردن آنها برای پذیرش احکام روزه بود .
یکی از یاران پیامبر(ص) بنام " خوات بن جبیر" که پیرمرد ضعیفی بود با حال ناتوانی روزه میداشت و روزها در حفر خندق همراه پیامبر و دیگر مسلمانها شرکت میکرد.در یکی از روزها هنگام افطار وارد خانه شد ،همسرش رفت برای او غذایی حاضر کند که او از شدت خستگی بخواب رفت .وقتی بیدار شد،گفت : من دیگر حق افطار ندارم و با همان حال شب را سپری کرد.صبح در حالیکه روزه دار بود برای حفر خندق حاضر شد بواسطه ضعف و گرسنگی مفرط ،بیهوش به زمین افتاد.پیامبر بالای سرش آمد و از مشاهده حال او متاثر گشت.
از طرف دیگر برخی از جوانان مسلمان نیز که قدرت مهار خویش را نداشتند،شبهای ماه رمضان با همسران خود آمیرش میکردند در این هنگام این آیه نازل شد و به مسلمانان اجازه داده شد که در شبهای ماه رمضان غذا بخورند و با همسران خود آمیزش داشته باشند.
خداوند در این آیه برای استجابت دعا یک شرط اساسی قرار داده و فرموده است:« هنگامیکه مرا بخوانند .»؛ یعنی باید دعای دعاکننده از دل او برآید و لقلقۀ زبانش نباشد.
از امام صادق (ع) روایت شده است:
«خداوند دعای قلب فراموش کار را مستجاب نمیکند.»
همچنین بنده در دعا کردن باید حاجت خود را حقیقتا از خدا بخواهد و دیگران را در کنار خدا ،حقیر و کوچک بشمارد و اگر چه مخلوقات را واسطه میشناسد، سررشته امور را به دست خدا بداند.
در حدیثی قدسی آمده است:
«هیچ مخلوقی بغیر از من تمسک نمیجوید مگر اینکه رشته اسباب آسمانها و زمین را بر او قطع میکنم.اگر از من چیزی بخواهد،به او چیزی نمیدهم و اگر مرا بخواند دعایش را مستجاب نمیکنم.وهیچ مخلوقی بمن تمسک نمیجوید مگر اینکه آسمانها و زمین را ضامن رزقش کنم ،اگر مرا بخواند اجابت میکنم و اگر حاجتی بخواهد،حاجتش را برمی آورم. و اگر از من طلب آمرزش کند او را می آمرزم.»
امام سجاد پس از قرائت آیه « وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» فرموده است:
ای امت پیامبر بدانید که قصاص برای شما و جامعه اسلامی موجب حیات وزندگی است؛ زیرا کسی که درصدد قتل دیگری است و بداند که قاتل را هم میکشند و او را قصاص میکنند ،قهرا از فکر شیطانی خود برمیگردد و از کشتن منصرف میشود.پس تشریح قصاص ،نخست باعث حیات کسی که مورد سوء قصد قرار گرفته و مانع قتل او میشود و ثانیا باعث حیات خود جانی است که اگر طرف را بکشد ،خودش هم قصاص و کشته میشود؛ولی از ترس قصاص دست به قتل نمیزند.ثالثا موجب حیات دیگران است و برای مردم و جامعه امنیت جانی به ارمغان می آورد؛زیرا وقتی که مردم دانستند که قصاص واجب است و حتما اجرا میگردد ،از ترس قصاص و کشته شدن ،به قتل دیگران جرات نخواهند کرد.
نکاتی درمورد آیه 180 سوره بقره
در حدیثی از پیامبر میخوانیم:
♦️سزاوار نیست برای شخص مسلمان که شب بخوابد مگر در حالیکه وصیت نامه اش زیر سرش باشد.♦️
در روایتی دیگر میخوانیم:
کسی که بدون وصیت از دنیا برود،مرگ او مرگ جهالیت است.❣
در روایتی از امام محمد باقر میخوانیم:
کسی که در وصیتش عدالت را رعایت کند،همانند این است که همان اموال را در حیات خود در راه خدا داده باشد و کسی که در وصیتش ظلم و تعدی کند،در روز قیامت ،خداوند عزوجل را ملاقات میکند درحالیکه خدا از او رو بگرداند.♦️
عقل نعمتی است که انسان با آن درستی و نادرستی ،حق و باطل،راست و دروغ و ...را از هم تشخیص میدهدو با آن هدایت میشود و علامت آن،پیروی از حق و اصرار نورزیدن بر باطل است.
پیامبر فرمود: «مصیبتی که از ناحیه حماقت احمق حاصل میشود،بدتر از سرکشی فاجران است.خداوند ،فردای قیامت،تمام بندگان را به مقدار عقل وخرد آنها بالا میبرد و آنها بر این اساس بخدا نزدیک میشوند.»
امام صادق درمورد عقل فرمود: «عقل چیزیست که با آن خدا پرستیده شود و بهشت ره آورد آن باشد.» روای پرسید: پس آنچه معاویه داشت چیست؟حضرت فرمود:
«آن زیرکی و شیطنت است که شبیه عقل است،اما عقل نیست.»
نکاتی درمورد آیه 167 سوره بقره
ذیل این جمله که میفرماید:
«اینچنین خداوند اعمالشان را برایشان بصورت حسرتها مجسم میکند.» از امام صادق روایت شده است:
«این همان مردیست که مالش را رها کرده و آنرا از روی بخل در طاعت خدا خرج نمیکند.سپس میمیرد و آنرا برای کسی بجا میگذارد که بطاعت خدا یا نافرمانی اش مشغول است.پس اگر(وارث) با آن مال بطاعت خدا مشغول شود،او (درقیامت،ثواب) آن عمل را در ترازوی دیگری میبیند ،پس حسرت میخورد؛زیرا آن (ثواب،نتیجه) مال او بوده است و اگر (وارث) آن مال را در نافرمانی خدا خرج کند،(بازهم حسرت میخورد؛چرا که) او با آن مال،وارث را در نافرمانی خدا تقویت کرده است.»روشن است که این آیه در صدد بیان یکی از حسرتهایی است که نافرمانان و گناهکاران در قیامت خواهند خورد و معنای آیه به این حدیث محدود نمیشود.
درباره ارزش صبر بر مصیبت،از امام صادق (ع) روایت شده که پیامبر فرمود: «خداوند میفرماید من دنیا را بین بندگانم بعنوان قرض قرار دادم ،پس هرکس از دنیا چیزی بمن قرض دهد(یعنی در راه خدا انفاق کند) در برابر هریک ده تا هفتصد برابر پاداش میدهم.و کسی که از آن بمن قرض ندهد و من بااجبار چیزی از او بگیرم،دربرابر آن سه چیز به او میدهم که اگر یکی از آن سه را بفرشتگانم میدادم ،ازمن راضی میشدند:
صلوات و درود خداوند،رحمت الهی و هدایت الهی»
سپس امام صادق فرمود: این سه پاداش برای آنهاییست که خدا چیزی را به اجبار از آنها گرفته باشد.
نکاتی درمورد آیه 160 سوره بقره
بجز این آیه در هیچ جای قرآن خداوند درباره توبه از زبان خود سخن نگفته و این نشاندهنده لطف خدا بکسی است که توبه کرده و گذشته خود را اصلاح کرده.
در روایتی از امام باقر(ع) میخوانیم: «خوشحالی خداوند از توبه بنده اش بیشتر از خوشحالی کسی است که در شب تاریکی ،زادو توشه اش را گم کرده بوده و آنرا پیدا کرده.»
« پس از آنکه پیامبر (ص) مدت سیزده سال در مکه و هفت ماه پس از هجرت بمدینه ،بسمت بیت المقدس نماز خواند،قبله بطرف مکه تغییر پیداکرد.این بدان سبب بود که یهودیان برپیامبر طعنه میزدند و میگفتند : تو پیرو ماهستی و بسمت قبله ما نماز میخوانی.پیامبر از سخن آنها بشدت غمگین شد و در نیمه شبی از خانه بیرون رفت و بسوی آفاق آسمان چشم دوخت و در آن حال منتظر فرمان الهی درباره وضعیت قبله و طعنه های دشمنان بود.روز بعد ،پیامبر هنگام ظهر در مسجد بنی سالم حاضر شد.دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود که حضرت جبرئیل نازل شد و دوبازوی پیامبر را گرفت و ایشان را بسمت کعبه تغییر جهت داد و این آیه را بر پیامبر نازل کرد:« نگاههای انتظار آمیز تو را بسوی آسمان میبینیم ،اکنون تو را بسوی قبله ای که از آن خشنود باشی،بازمیگردانیم پس روی خود را بسوی مسجدالحرام کن.»(144بقره)
مهمترین عامل قبولی عمل:
اخلاص،یعنی پاک کردن چیزی از هرچه که غیر آن باشد.اخلاص در قرآن بدین معناست که بنده چیزی یا کسی را در بندگی و عبادت خداوند شریک قرارندهد و پرستش و خضوع او فقط برای جلب رضایت خدا باشد.
از امام صادق (ع) روایت شده:
«پروردگار شما مهربان است و( عمل ) کم را قبول میکند.بنده خداوند ، دورکعت نماز را فقط برای رضای خدا میخواند و خدا او را بخاطر همان دو رکعت وارد بهشت میکند.»
از پیامبر اکرم روایت شده:
« پروردگارتان فرموده: من شریک خوبی هستم .هرکسی در کارش احدی از مخلوقات مرا با من شریک قرار دهد ،همه آن کار را برای آن شریک قرار میدهمِ؛زیرا من هیچ عملی را قبول نمیکنم،مگرآنکه برای من خالص و پاک باشد.»
[به یاد آرید] زمانی که پروردگارش به او گفت: تسلیم باش! گفت: تسلیم پروردگار جهانیان شدم«131»
اسلام و تسلیم هردو بدین معناهستند که کسی و چیزی مطیع دیگری باشد و هرگز او را نافرمانی نکند.در این آیه و مانند آن،اسلام یعنی تسلیم مطلق بودن در برابر دستورات الهی و آنچه از خدارسیده است.
تسلیم خدا بودن در اجرای مقررات و دستورات الهی، درجات متفاوتی دارد.
پایین ترین درجه اسلام ،اقرار زبانی به یگانگی خداوند و دیگر معارف الهی ست که آنرا شهادتین مینامیم.
بی شک مقصود از اسلام حضرت ابراهیم ،این مرتبه از اسلام نیست؛بلکه تسلیم شدن در برابر خدا بدین صورت است که بنده ،خود را مالک هیچ چیز نداند و خدارا مالک حقیقی همه اشیا از جمله وجود خود شناسد.دراین صورت،خواست خدا ،خواست او خواهد شد و تمام تلاشش بدست آوردن رضای خداوند میشود.
کسانی که کتاب آسمانی عطایشان کرده ایم و آن را به گونه ای که شایستۀ آن است تلاوت می کنند؛ [تلاوتی با تدبّر و به قصد عمل،] آنان مؤمن [واقعی] به آن هستند، و کسانی که منکر آن می شوند، تباه کنندگانِ [همۀ سرمایۀ وجودی خویش] اند«121»
تلاوت شایسته قرآن
در ذیل این جمله از آیه که میفرماید:
« کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده ایم ،آنرا چنانکه شایسته آن است،میخوانند.»
ازامام صادق(ع) نقل شده است:
« منظور این آیه این است که آیات قران را بادقت و شمرده بخوانند و حقایق آنرا بفهمند و به احکام آن عمل کنند.به مژده های آن امیدوار و از بیمهای آن ترسان باشند.از داستانهای آن عبرت بگیرند ،به دستورهایش گردن نهند و از آنچه که نهی کرده بپرهیزند.بخدا سوگند،منظور ،حفظ کردن آیات و یاد گرفتن حروف و تلاوت سورهها و فراگیری اعشار و اخماس (تقسیماتی که در قرآن و سورههای آن میشود؛ مثل تقیسم به سی جز یا چهارحزب و ...) نیست.آنها حروف قرآن را حفظ کردند ؛اما حدود آنرا ضایع کردند.منظور تنها اینست که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند.»
مالکیت شرق و غرب فقط ویژۀ خداست پس به هرکجا روکنید آن جا به سوی خداست، مسلّماً خدا بسیار عطاکننده و داناست«115»
اگر شما را از رفتن به مساجد و پایگاههای توحید منع کردند،راه بندگی خدا بسته نیست.شرق و غرب این جهان متعلق به خداست.پس به هرسمتی بروید و به هر سو رو کنید او آنجاست؛ یعنی میتوانید خدا را در همه جا عبادت کنید.نکته ی دیگر اینکه مفهموم توجه به قبله هرگزمحدود بودن ذات پاک خدا در سمت معینی نیست؛ بلکه از آن رو که انسان یک وجود مادیست و باید به سویی نماز بخواند، دستورداده شده که همه به یک سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگی در صفوف مسلمین پیدا شود و از هرج ومرج و پراکندگی جلوگیری شود.همچنین محلی که بعنوان قبله تعیین شده(کعبه)،نقطه ای مقدس است که قدیمی ترین پایگاه توحید است و توجه به آن ،بیدارکننده خاطرات توحیدیست.کعبه جایی است که بسوی آن نماز گزارده و سجده میشود و نه بخود آن .دربسیاری از عبادات نیز البته توجه به قبله شرط نیست.
هر حکمی از احکام را که [بنا بر مصلحتی] از دایرۀ تکلیف و مسئولیت انسان حذف و مُلغی کنیم، یا آن را [به علتی] به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را می آوریم، آیا ندانسته ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟«106»
برنامه ای برای تکامل انسان
«نَسخ» بمعنای ازبین بردن و زایل کردن است و در منطق شرع،تغییر حکمی و جانشین کردن حکم دیگر بجای آن است.برای مثال،مسلمانان پس از هجرت به مدینه ،هفت ماه بسوی بیت المقدس نماز میخواندند.پس از آنکه دستور تغییر قبله صادرشد،موظف شدند رو بسوی کعبه نماز بخوانند.توجه به اینکه درباره مفهوم نَسخ لازم است که نیازهای انسان گاه با تغییر زمان و شرایط محیط دگرگون میشود و گاه ثابت و برقرار است.
یک روز دارویی برای بیماری بسیار مفید است، وطبیب آنرا تجویز میکند ؛اما روز دیگر بدلیل بهبود نسبی بیمار ممکن است پزشک دستور قطع آن و جانشین کردن دارویی دیگر را بدهد.
البته نباید فراموش کرد که اصول ادیان الهی که پایه های اساسی را تشکیل میدهد ،درهمه جا و درهمه شرایط یکسان است.هرگز اصل توحید یا عدالت اجتماعی وصدها حکم مانند آن دگرگون نمیشود و قاعده نسخ شامل مسائل کوچکتر و فرعی است.
آیا [با علم به حاکمیتِ مطلقِ حق و مصلحت خواهی او] می خواهید از پیامبرتان [اموری نامعقول] درخواست کنید؛ همان گونه که پیش از این از موسی درخواست شد؟ و هرکس کفر را جایگزین ایمان کند قطعاً راه راست را گم کرده است«108»
اصولا معجزه برای اثبات نبوت انبیا بود؛نه برای اینکه پیامبران هر آنچه که افراد براساس هوای نفسشان تقاضا میکردند،بیاورند و دامنه رسالت الهی آنان به تماشاخانه و مجلس بازی مردم تبدیل شود.
و [یهودیانِ بی تقوا] از علم سِحری که شیاطین بر ضد حکومت سلیمان برای مردم می خواندند، [و نیز خودِ آن حضرت را متهم به ساحری می کردند] پیروی کردند، [سلیمان هرگز سراغ سِحر نرفت تا کافر شده باشد،] مسلّماً سلیمان کافر نشد؛ این شیاطین بودند که به سبب آموزشِ سِحر به مردم کافر شدند. و [نیز یهودیان از] آنچه بر دو فرشتۀ هاروت و ماروت در شهر بابِل نازل شد [پیروی کردند،] درحالی که آن دو فرشته به هیچ کس علم سِحر نمی آموختند مگر آن که [به او] می گفتند: ما فقط مایۀ آزمایشیم، [و علم سِحر را برای ابطال سِحر ساحران به تو تعلیم می دهیم،] پس [با به کارگیری آن در موارد حرام،] کافر مشو! ولی آنان از آن دو فرشته مطالبی [از سِحر] می آموختند که به وسیلۀ آن میان مرد و همسرش جدایی می انداختند، درحالی که آنان به وسیلۀ آن سحر جز به خواست خدا قدرت زیان رساندن به کسی را نداشتند. یهودیان همواره چیزی را می آموختند که به آنان آسیب می زد و سودی نمی بخشید، و یقیناً می دانستند که هرکه خریدار سِحر باشد هیچ بهره ای در آخرت ندارد؛ اگر دانا[ی به حقایق] بودند می دانستند بد چیزی است علم سِحری که خود را به آن فروختند«102»
سِحر گناه بزرگ است؛
سحر،نوعی از کارهای خارق العاده است که گاهی آثاری از خود در وجود انسانها به جا میگذارد، گاهی نوعی چشم بندی و تردستی است و گاهی تاثیر آن فقط جنبه روانی و خیالی دارد.طبق نظر تمام فقهای اسلام ،یادگرفتن و انجام اَعمال جادوگری،حرام است.
در روایتی از امام علی(ع) درباره این مطلب آمده است: « کسی که کم یا زیاد سحر بیاموزد،کافر شده است و رابطه او به خداوند به کلی قطع میشود.»
البته اگر یادگرفتن جادو به منظور باطل کردن سحر ساحران باشد،اشکالی ندارد؛ بلکه گاهی واجب کفایی است که عده ای سحر را بیاموزند تا اگر مدعی دروغگویی خواست مردم را از این راه اغفال و گمراه کند ،سحر و جادوی او را باطل و دروغ مدعی را فاش کنند.
هرکس با خداوند و فرشتگان و رسولانش و جبرئیل و میکائیل دشمن باشد [یقیناً کافر است،] و قطعاً خدا دشمن کافران است«98»
کتب اسلامی معمولا چهار فرشته مقرب خدا را جبرئیل ،میکاییل ،اسرافیل و عزرائیل شمرده اند که از میان آنها جبرئیل ازهمه برتر است.این فرشتگان واسطه خداوند در کارها هستند؛
❣جبرئیل ،واسطه وحی ❣میکائیل ،واسطه رزق و روزی مخلوقات ❣اسرافیل، واسطه زنده کردن مردگان در قیامت ❣و عزرائیل، واسطه قبض روح است.
در بخشی از دعایی که از امام سجاد (ع) درباره فرشتگان نقل شده میخوانیم:
« بار خدایا درود فرست بر ... و بر اسرافیل،آن فرشته صاحب صور(شیپوری که با دمیدن در آن ،همه میمیرند و با دمیدن دوم،همه زنده میشوند) که منتظر فرمان توست تا در صور بدمد و خفتگان در گور را برانگیزاند و میکائیل که نزد تو بلند مرتبه و بخاطر اطاعت تو دارای مکانی رفیع است و جبرییل امین وحی در بین اهل آسمانهایت مورد اطاعت است و در پیشگاهت ارجمند و در درگاهت مقرب است.»
اینان کسانی هستند که زندگی [زودگذر] دنیا را به [بهای ازدست دادنِ] آخرتِ [اَبدی] خریدند، از این جهت نه عذابشان سبُک می گردد، و نه برای نجات از عذاب حمایتشان می کنند«86»
خداوند در قرآن کریم بارها زندگی دنیا را نکوهش کرده و به انسانها متذکر شده که « مبادا زندگی دنیا شمارا بفریبد» (لقمان _33) .دلیل این نکوهش این است که قرآن به انسانها زندگی و حیاتی وعده کرده که زندگی دنیا در مقابل آن بسیار بی ارزش است و نباید آنرا به زندگی دنیا فروخت.خدا در آیه 38 سوره توبه درباره نسبت دنیا و آخرت میفرماید :« آیا به زندگی دنیا در مقابل آخرت راضی شده اید؛ بااینکه کالای زندگی دنیا در مقابل آخرت ناچیز است؟!» ❣در حدیثی از پیامبر میخوانیم:« نسبت دنیا به آخرت مثل این است که یکی از شما انگشت خود را به دریا زند و سپس بیرون آورد.پس ببیند چه مقدار ( از آب دریا) را با آن برداشته است؟!؟»
در حدیثی از امام علی (ع) آمده است:
« آیا آزاده ای نیست که ای ته مانده ی دنیا را برای آنانکه درخور آن اند،بیفکند؟! هر آینه جانهای شما را بهایی جز بهشت نیست؛ پس خود را جز به آن مفروشید.»
چنانکه در آیه 32 سوره اعراف میفرماید:
بگو: چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟بگو اینها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند (اگرچه دیگران با آنها مشارکت دارند ولی) در قیامت ،خالص( برای مومنان) خواهد بود.این چنین آیات خود را برای کسانی که آگاهند شرح میدهیم.
تقلید کورکورانه یا عالمانه
آیات 75تا79 سوره بقره،یهودیان را به دو گروه تقسیم میکند:گروه یکم ،کتاب آسمانی خود را میخواندند ،ولی آنرا بنا به میل خود مینوشتند و تحریف میکردند و گروه دوم ،خواندن و نوشتن بلد نبودند و از کتاب آسمانی جز همان تحریف ها و دروغهایی که گروه یکم به آنها میگفتند چیزی نمیدانستند.در ذیل این آیه، نقل شده است:« مردی به امام صادق عرض کرد : بااینکه عوام یهود اطلاعاتی از کتاب آسمانی خود جز از طریق عالمانشان نداشتند،چگونه خداوند آنها را به خاطر تقلید از علما و پذیرش آنانا مذمّت میکند؟!
آیا عوام یهود با عوام ما که ازعلمای خود تقلید میکنند ،تفاوت دارند؟
امام فرمود:« عوام ما و عوام یهود،از یک جهت فرق دارند و از جهتی مانند هم هستند .از آن جهت که مانند هم هستند ،خداوند عوام ما را نیز مذمت کرده؛ همانگونه که عوام یهود را نکوهش فرموده است.فرق آنها این است که عوام یهود از وضع علمای خود آگاه بودند و میدانستند که آنها به صراحت دروغ میگویند،حرام و رشوه میخورند و احکام خدا را تغییر میدهند.آنها با وجدان خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصی فاسق اند و جایز نیست سخنان آنها را درباره خدا و احکام او بپذیرند و گواهی آنها را درباره پیامبران قبول کنند.به این دلیل، خداوند آنها را نکوهش کرده است.اگر عوام ماهم از علمای خود،فسقِ آشکار و تعصب شدید و حرص به دنیا و اموال حرام ببینند و از آنها پیروی کنند ،مثل یهود خواهند بود که خداوند آنها را بخاطر پیروی از علمای فاسق نکوهش کرده است.»
سپس امام فرمود:«عوام باید از دانشمندانی تقلید کنند که پاکی روح خود را حفظ میکنند،دین خود را نگه میدارند و مخالف هوی و هوس و مطیع فرمان خدا هستند.»
ذیل جمله « و به مردم نیک بگویید» از این آیه ،از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود:« با مردم سخن بگویید و جز خیر و خوبی نگویید و تا ندانسته اید که چه سخنی خوب است، آنرا به زبان نیاورید.»در روایتی از امام باقر (ع) میخوانیم:
بهتر از آنچه دوست دارید با شما سخن بگویند، با مردم سخن بگویید.
در روایتی از امام رضا (ع) چنین مضمونی نقل شده که : مردی از بنی اسراییل ، یکی از نزدیکانش را کشت و جنازه او را بر سر راه یکی از طایفه ها انداخت.سپس همراه گروهی برای خونخواهی همان مقتول به نزد موسی رفت.و از او خواست که قاتل را معرفی کند.موسی گفت: گاو ماده ای برایم بیاورید،گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟! موسی فرمود :" به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم."
اگر آنها گاوی آورده بودند به زحمتهای بعدی نمی افتادند ولی آنها سخت گرفتند و خداوند نیز بر آنها سخت گرفت.گفتند از خدا بخواه برای ما روشن کند که این گاو چگونه گاوی باشد،موسی گفت: که خداوند میفرماید:" گاو ماده ای که نه پیر و نه از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان..."سرانجام آن گاو را نزد جوانی از بنی اسراییل یافتند.جوان گفت: من گاوم را جز به یک پوست پر از طلا نمیفروشم.آنرا خریداری کردند و به دستور موسی ذبحش کردند .قسمتی از گوشت آنرا به بدن مرده زدند . مقتول زنده شد.و قاتل خود را معرفی کرد.
موسی به اصحابش فرمود:ماجرای گاو ماده از این قرار است.که
جوانی نیکوکار که به پدرش احترام بسیار میگذاشت ، روزی برایش معامله پرسود پیش آمد و نزد پدرش رفت تا کلید صندوق یا اتاق را از او بگیرد؛ اما چون پدرش خواب بود، او را بیدار نکرد و از آن معامله صرف نظرکرد.پدرش که از آن ماجرا خبردار شد،به او آفرین گفت و آن گاو ماده را به او هدیه داد.سپس حضرت موسی فرمود: "به نیکوکاری بنگر که چگونه به اهلش میرسد."
مسلماً كسانى كه [به ظاهر] ايمان آوردند ، و يهودىها و نصرانىها و صابئىها هر كدامشان [از روى حقيقت] به خدا و روز قيامت ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند ، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته است ، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند .«62»
آیا پیروی از هر آیینی مایه نجات است؟
گاهی دیده میشود که برخی براساس این آیه ، برحقانیت آیینهای دیگر استدلال میکنند.و مدعی میشوند که از نظر قرآن، هر انسانی از هر یک از آیه های یاد شده در این آیه پیروی کند ، در قیامت نجات خواهد یافت؛ اما باید توجه داشت که این آیه به انتقاد برخی اندیشه های سستِ ملل یهود و نصاری پرداخته است.طبق آیات متعدد قرآن آنها معتقد بودند که خود امت برگزیده و نژاد و مردمانی هدایت یافته و تافته جدا بافته از انسانهای دیگرند.خویش را فرزندان و دوستان خداوند میدانستند و معتقد بودند سرای آخرت مخصوص آنهاست و اگر هم به جهنم روند بجز مدت کوتاهی در آن نخواهند ماند.این آیه در پاسخ به این عقیده انحرافی ، باندای جهانی میفرماید که تمام انسانها در پیشگاه خدا یکسان هستند و هیچ گروهی برگروه دیگر برتری ندارند.و تنها داشتن نام مسلمان یا یهودی یا نصرانی و غیره باعث رستگاری نمیشود.بلکه اساس رستگاری در قیامت اینست که انسان براستی از صمیم قلب ایمان آورد و آنرا با عمل صالح توام کند .بنابراین این آیه هرگز ناظر به این نیست که تمام شرایع رسمیت دارند و بشر در انتخاب هر کدام از این راهها آزاد است؛ بلکه هدف آیه ،ابطال خودبرتربینی و بی پایه شمردن الفاظی به نامهای یهودیت و ... است .پس نمیتوان از آیه نظریه ی صلح کلی را استفاده کرد و مدعی شد که پیروان تمام مذاهب و مسالک اهل نجات اند و برای اینکه مشخص شود قرآن پیروی از کدام آیین را مایه نجات میداند،باید به آیات دیگر _ مانند آیه ی 85 سوره آل عمران _ مراجعه کرد.
و [ياد كنيد] هنگامى كه از شما [بر پيروى از حق] پيمان گرفتيم ، و كوه طور را بالاى سرتان برافراشتيم ، [و گفتيم آنچه را [از آيات كتاب آسمانى] به شما دادهايم ، با قدرت دريافت كنيد ، و آنچه را در آن است [براى اجرا كردن] به ياد داشته باشيد تا پرهيزكار شويد .«63»
علت قرار دادن کوه در بالای سر بنی اسراییل:
هدف ازقرار دادن کوه در بالای سر بنی اسراییل ،ترساندن آنها از قدرت عظیم الهی و دعوت آنها به عمل به دستورهای خداوند بوده است.در این دعوت البته اکراه و اجباری نبوده و هدف از آن ،نشان دادن قدرت عظیم الهی به آنها بوده است؛ چرا که اگر قرار دادن کوه در بالای سر بنی اسراییل موجب اکراه و اجبار میشد،می بایست بیشتر معجزات حضرت موسی موجب اکراه و اجبار مردم به دین داری میگردید؛ درحالیکه قرآن میفرماید که آنها پس از دیدن همه معجزات شگفت انگیز ،بازهم ایمان نیاوردند؛ چنانکه در آیه بعد میفرماید:« آنها پس از این واقعه نیز باز روی گردان شدند.» برای اطلاع بیشتر ر.ک.به:توضیح آیه 171سوره اعراف.
و [ياد كنيد] هنگامى كه گفتيم : به اين شهر [بيت المقدس] وارد شويد ، و از نعمت هاى آن هر چه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد و از دروازه [شهر يا درِ معبد] سجدهكنان درآييد و بگوييد : [خدايا ! خواسته ما] ريزش گناهان ماست ، تا گناهانتان را بيامرزيم و به زودى [پاداش] نيكوكاران را بيفزايم .«58»
از امام صادق روایت شده که فرمود: «نحن باب حطّتکم» بدین مفهوم که ما برای شما همچون دری هستیم که بنی اسراییل میبایست از آن وارد میشدند و «حطه» میگفتند تا گناهانشان بخشیده شود و پاداش الهی را دریافت کنند و اگر مسلمانان هم میخواهند مشمول آمرزش و رحمت الهی قرار گیرند ،باید به ولایت اهل بیت اعتراف کنند و به حریم محبت آنها وارد گردند.
و [ياد كنيد] هنگامى كه گفتيد : اى موسى ! ما هرگز بر يك نوع غذا صبر نمىكنيم ، بنابر اين از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمين مىروياند از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش را براى ما آماده كند . [موسى] گفت : آيا شما به جاى غذاى بهتر ، غذاى پستتر را مىخواهيد ؟ ! [اكنون كه چنين درخواست ناروايى داريد] به شهرى فرود آييد كه آنچه خواستيد ، براى شما آماده است . و [داغِ] خوارى و بيچارگى بر آنان زده شد و به سبب خشم خدا دچار سقوط معنوى شدند ؛ اين [خوارى و سقوط] به خاطر آن بود كه آنان همواره به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را از روى ستم مىكشتند ؛ اين [كفرورزى و كشتن پيامبران] به علت آن بود كه [از فرمانِ من] سرپيچى نمودند و پيوسته [از حدود حق] تجاوز مىكردند .«61»
گفته اند یهودیان ،بسیاری از پیامبران را باروشهای گوناگون از قبیل سربریدن ،زنده در چاه انداختن،در دیگ جوشان سوزانیدن و ... کشتند و غیر از آن واسطه ی کشتن بسیاری از پیامبران به امر پادشاهان و به دست کفار و مشرکان گردیدند.
و خدا همه نامها [ىِ موجودات] را به آدم آموخت ؛ سپس [هويت و حقايق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه كرد و گفت : مرا از نامهاى ايشان خبر دهيد ، اگر [در ادعاى سزاوار بودنتان به جانشينى] راستگوييد .«31»
علم اسماء:
برخی گفته اند منظور،علم لغات است ؛درحالیکه دانستن مشتی لغت هرگز سرچشمه چنین فضیلتی نمیتواند باشد.بعضی گفته اند منظور،اسامی حجتهای الهی بویژه ائمه معصومین(ع)است که ارواحشان از قبل آفریده شده بود.
بسیاری از مفسران گفته اند:منظور از اسم در اینجا مسمی است؛یعنی خداوند تمام علوم مربوط به زمین و آسمان و انواع ساختنیها واستخراج معادن و کاشتن درختان و خواص و منابع آنها را به آدم تعلیم داد؛یا در طبیعت واستعداد اوبطور فشرده قرار داد.
در حدیثی از امام صادق (ع)در تفسیر این آیه میخوانیم که :"منظور ،تمام زمینها ،کوهها و دره ها وبستر رودخانه هاست.سپس به فرشی که زیر پایش گسترده بود ،نظر افکند وفرمود که این فرش هم از اموری بوده که خدابه آدم تعلیم داده"
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه آورده:"اسمائی که خدا به آدم تعلیم کرد،موجودات عالیه ای بودند محجوب به حجاب غیب که هر اسمی در این جهان به خیر وبرکت آنها نازل شده و از نورانیت آنها بهره میگیرد"
گفتيم : اى آدم ! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد و از هر جاى آنكه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد ، و به اين درخت نزديك نشويد كه [اگر نزديك شويد] از ستمكاران خواهيد شد .«35»
بهشت آدم:
بهشت آدم،یکی از باغهای پرنعمت وروح فزای یکی از مناطق سرسبز زمین بودهاست؛زیرا اولا
بهشت موعود قیامت نعمتی جاودانی است که بیرون رفتن از ان ممکن نیست.
ثانیا نه ابلیس آلوده و بی ایمان در آن راهی دارد نه وسوسه های شیطان ونه نافرمانی خدا
امام صادق (ع)در این باره فرموده:"بهشت آدم،باغی از باغهای دنیابود که خورشید وماه بر آن میتابید و اگر بهشت جاویدان بود ،هرگز آدم از ان بیرون رانده نمیشد."
از اینجا روشن میشود منظور از هبوط و نزول آدم به زمین،نزول مقامی است نه مکانی.
این آیه شریف میفرماید که دو چیز آتش جهنم را شعله ور میکند: انسانها و سنگها .
مراد از سنگها در این آیه،بتهای سنگی ست که بجای خدا پرستیده میشدند؛چنانکه قران خطاب به مشرکان در آیه 98 سوره انبیاء میفرماید:« شما و آنچه از غیر خدا میپرستید،هیزم جهنم خواهید بود.» نکته بسیار مهم این آیه اینست که میفرماید:" برخی از انسانها هیزم جهنم هستند." این نشان میدهد که افکار و اعمال ناپسندی که از انسان سر میزند و خود او و دیگران را آلوده میکند ، درقیامت بصورت آتشی از وجودش شعله ور خواهد شد.و خودش و دیگر کسانی را که گمراه کرده است ،خواهد سوزاند ؛ چنانکه درباره جهنم در آیات 6 و 7 همزه آمده است:" آتش برافروخته ی خداوند که از دلها زبانه میکشد." «و قود » چیزیست که استعداد شدید اشتعال دارد.درروز قیامت ،انسانهایی هستند که چنین استعدادی را در دنیا کسب کرده و چونان سنگ کبریت و گوگرد شده اند که آتش را در درون خود نهفته و آمده دارند.و از درونشان برای دیگران نیز وسیله سوختن حمل میکنند و این همان جهنمی است که در دنیا برای خود افروخته اند.از این رو در آخر آیه میفرماید:" برای کافران آماده شده است." یعنی جهنم پیشتر آمده شده و آنان خود را همچون سنگ گوگرد و کبریت ،آماده سوختن کردند .از امیرالمومنین علی (ع) در ذیل این آیه نقل شده است:" ای شیعیان ما ، تقوای الهی داشته باشید و بپرهیزید از اینکه هیزم آن آتش باشید و اگر چه شما نسبت به خدا کافر نیستید ،با پرهیز از ظلم به برادران مومنتان،خود را از شر آن آتش در امان نگه دارید."
کلمه شیطان به معنای دور شده از خیر و خوبی و موجود شرور است.این نام مخصوص ابلیس نیست.ولی چون او به شدت از رحمت خدا رانده و دور شده و مظهر شرارت و دوری از خیر است،به حق می توان او را شیطان خواند.خداوند در آیه 112سوره انعام میفرماید:"اینچنین در برابر هر پیامبری،دشمنی از شیطانهای انسانی و جنی قرار دادیم.آنها بطور سری ( و درِ گوشی) سخنان فریبنده و بی اساس ( برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند."
مراد از شیطان در این آیه ،سران کافران و منافقانند که در عقیده کفرآمیزشان با هم موافق ودر خلوتشان همدم و همراز یکدیگر.
در روایتی آمده که شخصی از امام رضا (ع) درباره این جمله که خدا آنها را مسخره میکند ،سوال کرد.امام فرمود :" خداوند مسخره نمیکند؛ولی آنها را به دلیل مسخره کردندشان مجازات میکند."
یعنی این مجازات،همان مسخره کردن آنهاست.
درقرآن ،هم معنای این عبارت وجود دارد؛ چنان که در آیه 194سوره بقره میفرماید:" هرکس به شما تجاوز کرد ،همانند آن بر او تعدی کنید ." این آیه شریف دستور میدهد که همانند تجاوزِ تجاوزگر او را مجازات کنید و سکوت نکنید؛نه اینکه هرطور که او تجاوز کرد (اعم از قتل و غارت و تجاوز به نوامیس و... ) شما نیز به او تجاوز کنید.
رزق به معنای بخشش مستمری ست که در اوقات معینی میرسد و گاه به نصیب و بهره نیز گفته میشود.بعضی نیز گفته اند که رزق به معنای اِنعام و بخشش مخصوصیست که مطابق مقتضای حال طرف و بر طبق حاجت او باشد.تا حیات و زندگیش تداوم یابد.جالب توجه اینکه معادل لغت رزق در فارسی ، واژه روزی است یعنی اِنعام و بخششی که هرروز می رسد و شامل حال افراد می شود.بایدتوجه داشت که رزق و روزی ،به مادیات و آب و نان خلاصه نمیشود؛ بلکه هرآنچه که انسان برای کمال خویش به آن نیاز داشته باشد،رزق است.بهمین دلیل در دعاهایی که از معصومین به ما رسیده است ،چیزهایی مانند:عقل کامل،علم سودمند،مال فراوان و حلال ،شخصیت والا،فرزند صالح و... بعنوان رزق از خدا طلب شده است.امام صادق (ع) علم را یکی از رزقهای الهی می داند و در ذیل این آیه می فرماید: « یعنی از آنچه که به آنها یاد داده ایم بین مردم نشر میدهند.» بنابراین ،تعلیم نیز نوعی انفاق است .
رحمان و رحیم دو صفت از صفات نیکوی الهی است.خداوند بارها خود را با این دو صفت معرفی کرده است.در معنای این دو کلمه و فرق آنها با هم گفته اند :« رحمان صیغه مبالغه و به معنای کثرت و فراوانی رحمت الهی است که شامل همه بندگان او _ اعمّ از مومن و کافر _ می شود. و رحیم صفت مشبه و بیانگر رحمت جاودان و نعمت دائمی خداوند است که ویژه ی بندگان مومن است.»
از پیغمبر گرامی اسلام روایت شده است:« خداوند یکصد رحمت دارد و یکی از آنها را به زمین فرو فرستاده و بین مخلوقاتش تقسیم کرده است.که مخلوقات باهم مهربانی میکنند و بیکدیگر مهر میورزند.نودو نه رحمت دیگر را برای خود نگه داشته و زمان ظهور آن را عقب انداخته است و با آن نودو نه رحمت در روز قیامت بر بندگانش رحم میکند .»
It is not their meat or blood that reaches God: It is the fealty of your heart that reaches him. That is why He has subjugated them to you that you may glorify God for having shown you the way. So give glad tidings to those who are doers of good«37»
هرگز گوشتهايشان وخونهايشان به خدا نمىرسد، بلكه تقواى شما به او مىرسد . اينگونه آنها را براى شما مسخّر كرد تا خدا را به [شكرانه] اينكه هدايتتان كرد به بزرگى ياد كنيد ؛ و نيكوكاران را [به لطف و رحمت خدا] مژده ده .
تفسیرآیه 37سوره حج:
فلسفه قربانی کردن:این آیه پاسخی به این سوال است که آیا خدا به قربانی نیاز دارد و اصولا فلسفه قربانی کردن چیست.این آیه بیان میدارد که خدا نیازی به قربانیان حج گذاران ندارد؛بلکه هدف این است که آنان با پیمودن مدارج تقوا، در مسیر یک انسان کامل قرار گیرند و روز به روز به خدا نزدیکتر شوند.همه عبادات برای انسانها کلاس تربیت است.قربانی ،درس ایثار،فداکاری،گذشت و آمادگی برای شهادت در راه خدا را به انسان می آموزد و درس کمک به نیازمندان و مستمندان را با توجه به اینکه از خون نمیشود استفاده کرد،این تعبیر که خون آنها نیز به خدا نمیرسد،اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلی ست که هرگاه حیوانی را قربانی میکردند،خون آنرا بر سر بتها و گاه بر در و دیوار کعبه میپاشیدند و بعضی از مسلمانان ناآگاه بی میل نبودند که در این برنامه خرافی از آنها تبعیت کنند.این آیه نازل شد و آنها را نهی کرد.متاسفانه هنوز هم این رسم جاهلی در بعضی از مناطق وجود دارد که هرگاه بخاطر ساختن خانه ای قربانی میکنند،خون آنرا برسقف و دیوار آن میپاشند و حتی در ساختن بعضی مساجد نیز این عمل خرافی را که مایه آلودگی مساجد است انجام میدهند.
Every soul will know the taste of death. You will get your recompense in full on the Day of Resurrection; and he who is spared the Fire and finds his way to Paradise will meet his desire. As for the life of this world, it is nothing but a merchandise of vanity.185
هر كسى مرگ را مىچشد ؛ و بدون ترديد روز قيامت پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مىشود . پس هر كه را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلماً كامياب شده است ؛ و زندگى اين دنيا جز كالاى فريبنده نيست .«آیه 185سوره آل عمران»
گفتارى پسنديده [در برابر تهيدستان] و گذشتى [كريمانه نسبت به خشم و بد زبانى مستمندان] بهتر از بخششى است كه دنبالش آزارى باشد ، و خدا بىنياز و بردبار است .«263»
Saying a word that is kind, and forgiving is better than charity that hurts. (Do not forget that) God is affluent and kind.263
The life of this world is nothing but diversion and play, but the abode of the Hereafter is indeed Life (itself), had they known
و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست و بی تردید سرای آخرت، همان زندگی [واقعی و ابدی] است؛ اگر اینان معرفت و دانش داشتند [دنیا را به قیمت از دست دادن آخرت برنمی گزیدند.] (۶۴)
✿
مقام معظم رهبری:
اگر من امروز رهبر انقلاب نبودم،رییس فضای مجازی کشور میشدم!
رایانه ها و فضای مجازی و سایبری که الان در اختیار شماست،
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید ،میتوانید یک کلمه حرف درست خودتان را
به هزاران مستمعی که شما را نمیشناسند ،برسانید!
این فرصت فوق العاده ای است؛
مبادا این فرصت را ضایع کنید !
اگر ضایع شد خداوند متعال از من و شما روز قیامت سوال خواهد کرد!
1391/7/20
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار میکنیم،جز خدا"شهیدابراهیم هادی"
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
شهادت تیر و ترکش نیست؛آنروز که خدا را باهمه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم،شــــــهـــیــــد شده ایم
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
در زمین عشـــقـــی نیست که زمینت نزند،آســمــــان را دریاب
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
تنها و تنها خــــــداست که می ماند